حرفای این آقای ثروتمند در مقابل تجربه من

دور و بر ما پر هست از توصیه ها، پند ها و اندرزهایی که هر کدوم به نوعی تلاش دارن تا ما رو از تجربه دیگران با خبر کنن. این روزا هم که به مدد اینترنت با انفجاری از چنین مطالبی در شبکه های اجتماعی و ایمیل های تبادلی روبرو هستیم و خواسته یا ناخواسته مخاطب چنین عباراتی قرار می گیریم.

منم مثل شما گوشم پر هست از این اندرز ها، چه در حوزه ی حرفه ای و چه در زمینه اخلاق و زندگی. خیلی وقتا هم از این گوش می گیرم و از اون گوش در می کنم. اما چیزی که باعث شد اینبار چند تا از این اندرزها رو از گوش سمت چپم بیرون نکنم حقیقت محض بودن اونها و بنیادی بودن اون ها بود که من رو یاد گذشته انداخت و چون بسیاریش رو تجربه کرده بودم خواستم به زبون خودم مهر تاییدی بر اون ها بذارم یا کمی به چالش بکشونمشون تا شما از این رهگذر بهره ای ببرید.

آقایی به اسم مارک کیوبن (Mark Cuban) که یک فرد موفق در زمینه راه اندازی کسب و کار جدید هست بر اساس تجارب شخصیش توصیه هایی به افرادی که دغدغه راه اندازی کسب وکاری جدید رو دارن کرده که به نظرم میشه از اون گوش درشون نکرد و بهشون بیشتر فکر کرد! این توصیه ها 12 مورد هستن که من علاوه بر نوشتن اون ها سعی می کنم نظرات خودم رو هم در جاهایی که لازم هست قید کنم.

آقای خوشتیپ مک کویین نمادی از یک کارآفرین جوان برای داستان ما!

1 – هیچ وقت یه کار یا شرکت رو پایه گذاری نکنید مگر اینکه اون کار دغدغه شما باشه و عاشقش باشید.

آقای کیوبن راست میگه، وقتی عاشقش باشی مدام بهش فکر می کنی، ایده پردازی می کنی. امیدواری ایجاد میشه و گذر زمان رو حس نمی کنی و یهو سر بر میاری و می بینی شده ساعت 12 شب و شما چندین ساعت در پیشبرد کارها مفید کار کردی.

وقتی عاشق باشی برداشتن موانع پیش رو آسون تر از اونی میشه که فکرشو می کنی. بعد چند سال بعد از این یاد اون روزای عاشقی می کنی و با تعجب میگی، وای یعنی این من بودم که این کارا رو کردم؟ اوه مای گاد!

2 – اگر راهکاریی برای خروج از کاری که بنا نهادی در ذهن داری بدون که اون کار دغدغه اصلی شما نیست.

یه فکری تو سر داری و یه روز با دوستت مطرح می کنی و اون یه انتقاد ساده می کنه و تو تردید به دلت وارد میشه؟ یا نه به فکر اینی که در کنار کسب و کاری که داری می کنی بری فلان شرکت هم کار کنی تا پول در بیاری و یهو اگر کار نگرفت راه فرار داشته باشی؟ نمی دونم، اما من و آقای کیوبن اینطور فکر نمی کنیم. باید این کسب و کار رو مثل میدون جنگ بدونی. یعنی برگشت به عقب باعث خائن و بزدل شناخته شدن شما بشه و تنها راه موجود پیشروی و مبارزه به جلو باشه.

3 – افرادی رو به کار بگیرید و استخدام کنید که از عشق اون ها نسبت به کار توی زمینه مربوطه اطمینان داشته باشید.

اینم درسته. من برای یه کاری به یکی از دوستام مراجعه کردم و ازش خواستم برای یه مورد بازاریابی کمی کمکم کنه. این دوستم برخی شرایط بازاریابی رو داشت اما میلی نداشت به این کار و میخاست به من صرفا کمک یا ترحم کنه. بعدشم از حاصل کارش هیچی نصیبم نشد. چون مثل خودم دغدغه نداشت  و روتین وار کار رو انجام داد و رفت. توی وبلاگ رادمان از این دست مسائل پیرامون به کار گیری افراد مناسب به چشم میخوره که شاید بخاین مطالعه اش کنید.

4 – درآمدزایی درمان تمام دردهاست. بفهمید که کدام وجه  از سرویس شما واقعا درآمدزاس و فروش می کنه.

آره حق با آقای کیوبن هست. یه زمانی یه وب سایت داشتیم که توی چند شاخه مطلب ارائه میداد و ما اصرار داشتیم که خبرای روز رو هم مثل سایت پارسیک بذاریم یه گوشه کناری و شلوغ پلوغش کنیم. اما به زودی فهمیدیم که افراد برای همون مطالب خاصی که به زبون خاص توسط من و رفیقم نوشته میشه میان طرف ما و ما نباید شاخ و برگ بیخودی بدیم.

5- به خوبی مزایای رقابتی خودتون رو بشناسید و سعی کنید صرفا با تمرکز روی اون ها بهترین های همون حوزه بشید.

در ادامه توضیحات بند قبلی باید اضاف کنم که همین مزیت نسبی و شیوه نگارشی خاص ما بود که طرفدارا رو به سمت ما کشونده بود. ما پس از مدتی به خوبی درک کردیم که این شیوه متفاوت ما در بیان مطالب بوده که شاخصمون کرده. بعد با رفیقم این نقطه قوت رو شناختیم و اونقدر خوب پیش رفتیم که فیلتر شدیم!

6- ولخرجی بیخود؟ خرید ماساژور برای پرسنل؟ نه خیر جونم، بهتر بیخیال این ولخرجی ها و جو زدگی ها بشی و بخای ادای شرکت های بزرگ رو در بیاری.

شما فعلا اول راهی و نیاز داری کسی برات کار کنه که عاشق باشه و بتونه نبود قهوه ساز یا ماشین ماساژ رو تحمل کنه.

البته آقای کیوبن مثال هایی از مواردی که توی منطقه اونا رواج داره رو گفته بود که من کمی بومی ترش رو گفتم. آقاجان نداری ماکروفر بخری نخر. ساده به پرسنل بگو نداری و باید همه با گاز غذاشون رو گرم کنن. صمیمت رو با صداقت پیوند بزن و بگو که فعلا اینطور باید کنار هم کار کنن. اگر مورد سوم رو به خوبی رعایت کرده باشید. حتی افراد حاضرن رو آتیش غذاشون رو گرم کنن تا کار جون بگیره.

7- خیال داشتن فضای شرکتی به اندازه درخواست هر پرسنل رو از سر بیرون کنید. موقع راه انداختن کسب و کار همه باید کنار هم بدون داشتن یه خلوت یا گوشه مخصوص کار کنند و کار کنند.

آقای مهندس فلانی و خانم خوشکل نژاد از شما خواستن که محیط کارشون باید فلان و بهمان باشه؟ به قول گفتنی باید پرایوسی رعایت بشه و هر کسی حریم کاری داشته باشه؟ آقای کیوبن با این حالت مخالفه  و ادعا میکنه که افراد باید صمیمی تر از این باشن.

البته من خودم نتونستم با این مورد خیلی کنار بیام و بعضی مواقع یا بهتر بگم بیشتر مواقع این حریم رو به نوعی داشتم یا فراهم کردم. نمی دونم باید زمان برام مشخص کنه کارم درست بوده یا نه.

8- هیجان زده نشید و با پیشرفت سریع تکنولوژی ها به سراغشون نرید. اگر دانسته های فعلی شما هنوز کارا هست روش حساب کنید و بر همون اساس منفعت آفرینی کنید.

من تا مدت ها یه سیستم پنتیوم 4 داشتم که به خوبی میشد باهاش کد نوشت و با کمی دست کاری ترتیبی دادم که بتونم مدت بیشتری ازش استفاده کنم. خب اون موقع سی پی یو ها و رم های جدیدی اومده بود و همه شتابان میخاستن بخرن.

یا مثلا یکی از رفقا کارش با برنامه ورد 2003 خوب بود و نیازها رو کامل پوشش میداد. ما هم اصراری نداشتیم الکی ورد 2007 نصب کنیم. اسیر و جوگیر این حواشی نشید و اگر کار با ابزار فعلی انجام میشه الکی جلسه نذارید و رو وایت برد استراتژی و نیازمندی های جدید رو نقاشی نکنید.

پی نوشت:

گذشته از همه اینجا چند روز پیش یه مطلب بی غل و غش هم توی همین حوالی از وبلاگ کسب‌وکار نرم‌افزار خوندم که از شما هم دعوت می کنم بخونیدش.

5 دیدگاه دربارهٔ «حرفای این آقای ثروتمند در مقابل تجربه من»

  1. خیلی با نحوه نگارشت حال کردم فقط 4 موردو جا انداخته بودی 😉
    9 Keep the organization flat. If you have managers reporting to managers in a startup, you will fail. Once you get beyond startup, if you have managers reporting to managers, you will create politics.

    10. Never buy swag. A sure sign of failure for a startup is when someone sends me logo-embroidered polo shirts. If your people are at shows and in public, it’s okay to buy for your own employees, but if you really think people are going to wear your branded polo when they’re out and about, you are mistaken and have no idea how to spend your money.

    11. Never hire a PR firm. A public relations firm will call or email people in the publications you already read, on the shows you already watch and at the websites you already surf. Those people publish their emails. Whenever you consume any information related to your field, get the email of the person publishing it and send them a message introducing yourself and the company. Their job is to find new stuff. They will welcome hearing from the founder instead of some PR flack. Once you establish communication with that person, make yourself available to answer their questions about the industry and be a source for them. If you are smart, they will use you.

    Related: Is Any Publicity Good Publicity?

    12. Make the job fun for employees. Keep a pulse on the stress levels and accomplishments of your people and reward them. My first company, MicroSolutions, when we had a record sales month, or someone did something special, I would walk around handing out $100 bills to salespeople. At Broadcast.com and MicroSolutions, we had a company shot. The Kamikaze. We would take people to a bar every now and then and buy one or ten for everyone. At MicroSolutions, more often than not we had vendors cover the tab. Vendors always love a good party.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *