داستانِ UX و این واژه های قلمبه

عمه ی آقا فریبرز کدبانو و آشپز قابلی هست. وقتی شام خونه ی آقا فریبرز دعوت می شیم همه از خوردن دستپخت عمه ی ایشون لذت می برن. من نمی دونم چرا عمه ی آقا فریبرز اینا خونه ی آقا فریبرز اینا شام میده، اما می دونم که سفره آرای خوش سلیقه ای هست و از اونجایی که در مهمونی دادن پیش کسوت هست و تجارب زیادی داره، همیشه ظرف خورشت و دیس چلو ها رو طوری سر سفره می چینه که مهمونا مجبور نشن عین تیرکمون کش بیان!

بار آخری که خونه ی آقا فریبرز اینا دعوت بودیم بعد از صرف شام مهمونا لب به تحسین گشودن و هر کسی به به و چه چهی می کرد، منم که میخاستم تعریفی کرده باشم بی هوا گفتم عمه خانم UX Designer قابلی هستن. آقو یهو سکوتی هولناک مجلس رو فرا گرفت و عمه خانم گفت چی چی؟ منم زیر بار ای نگاهوی سنگین له شدم و اضافه کردم:

ندارد هیــچ زیبــــایی چو تــو خوبی و رعنایی
دل انگیز و نفیس و خـوش لقا و محفل آرایی

رهی معیری

دختر عمه ی آقا فریبرز و پرسش در مورد UX Designer

بعد از فروکش کردن اون جو سنگین، دخترِ عمه خانم دوان دوان اومد کنارم و ازم خواست تا در مورد UX Designer براش توضیح بدم. یه لحظه هنگ کردم، آخه نمی دونستم چطوری توضیح بدم. چند ثانیه ای به فکر فرو رفتم و بعدش در پاسخ گفتم یعنی همون سفره ای که با سلیقه چیده شده بود و نیاز نبود من برای برداشتن دیس شیرجه بزنم، یعنی همون سفره آرایی که علاوه بر زیبایی باعث شده بود همه لذت ببرن. باز مکث کردم و بهش خیره شدم. چند ثانیه بعد اضاف کردم که توی تعالیم مدرن به این دو مقوله زیبایی شناختی و خلق یه تجربه خوب و مناسب برای مصرف کننده توجه ویژه ای میشه و عده ای افراد با تجربه و دانا سعی دارن تا فرایند استفاده از ابزارها رو تا حد ممکن ساده و مطلوب کنن. به این افراد توی فرنگ UX Designer میگن. مثلا همین گوشی موبایلی که دستت هست رو ببین، در قیاس با گوشی های هفت هشت سال پیش، صفحه لمسی این گوشی یه تجربه متفاوت و بهتری رو برات به ارمغان آورده.

چند لحظه بعد دخترِ عمه خانم با اشتیاق بهم زل زد و ازم خواست که ادامه بدم. همین لحظه اشکان پسر عموم یه پوزخند بهم زد و گفت خب خب، می فرمودین پروفسور بالتزار. خواستم یه نمکدون به سمتش پرتاب کنم اما حفظ وقارم جلو دخترِ عمه خانم مانع می شد.

عمه ی با تجربه در نقش UX Designer

خیلی حس خوبی هست وقتی یه زیبارو داخل یه محفل شما رو تحویل بگیره! بر همین اساس گفتگوی من و بیتا (دختر عمه) گل کرد و جو مدام من و می گرفت و رها می کرد. بار آخری که جو من و گرفت و بعدش یهو رها کرد بدجوری خوردم زمین و ترجیح دادم بدون جوگیری صحبتم رو ادامه بدم.

صمیمانه رو کردم به بیتا و گفتم ببین همه این موارد خوشایند از نظر من ناشی از تجربه بالا هست. مثلا شرکت سامسونگ یا اپل سال ها در کوران رقابت و عرضه محصول بودن و همزمان با گذر زمان سعی کردن تجاربشون رو با فناوری پیوند بزنن و محصول بهتری خلق کنن. همین حالت توی دنیای خودرو ساز ها وجود داره و گذر زمان باعث شده با تجربه بشن و همین تجربه رو داخل طراحی محصولاتشون به کار بگیرن. عین عمه خانم که سال هاس مهمونی میده و آشپز چیره دستی شده.

ختم کلام

modern_talking_118855

همه حرفای بالا رو زدم که برسم به این بند و جملات آخر:

1- طراح تجربه کاربر یا UX Designer بودن تجربه میخاد. با زدن یک وبلاگ و ترجمه و خوندن چند مقاله زود جوگیر نشو و برچسب قلمبه به خودت نچسبون. چند تا سایت رو هدایت کردی؟ چند تا محصول روانه بازار کردی؟ اصلا کاری انجام دادی؟ نسب حرف زدنت با عمل کردن ات چطوریاس؟

از این دست واژه ها می تونم از

  • مدیر محصول
  • CTO (مدیر فناوری)
  • هیپستر
  • هکر
  • هاسلر
  • CX (تجربه مشتری)
  • CHO (مدیر خوشحال سازی)
  • CEO (مدیرعامل)
  • Senior Full Stack Developer

نام ببرم. توجه کنید که اغلب کسب و کارهای مبتنی بر فناوری اطلاعات در ایران و خصوصا در حوزه نرم افزار بسیار جوان بوده و عمده افراد شاغل در آن متولدین دهه های 50 و 60 شمسی هستند. یعنی افرادی که جوانی و نوجوانی آنها همزمان با ظهور اینترنت و شکل گیری آن در ایران مصادف بوده است. بسیاری از تجارب و گرایش ها و مفاهیم با رفتارها و اخلاقیات و تجارب این قبیل افراد ارتباط مستقیمی دارد و نمی توان انتظار داشت یا باور کرد که چنین افرادی دارای کوله باری از تجربه هستند. چنین افرادی هنوز وارد برخی از فازهای پیش رو نشده اند و درک صحیحی از جایگاه خود ندارند. وصف فوق یک قانون یا شرط کلی نیست و دارای استثناهایی نیز هست.

داستان واقعی: 

داستان دیجی کالا و تغییرات اون رو در راستای بهتر شدن و کاربرپسند شدن دنبال کنید. به آگهی های استخدام اون ها و نیازمندی های اون ها سر بزنید تا متوجه بشید چه کسانی و چه شرکت هایی کجا هستند و چکار می کنند. مسلما دیجی کالا با مواجهه با یک شرایط جدی و بر مبنای یک فعالیت مداوم به نتایجی رسیدند که اسمش بلوغ هست.

2- متخصصین کشورهای توسعه یافته به لحاظ تجربه و بلوغ کاری سال ها از ما فاصله دارن. وقتی مثلا در جامعه آمریکا از یک گرایش صحبت میشه باید توجه داشت که این ها سال ها درگیر اون صنعت بودن و از ابتدا تا کنون آهسته و پیوسته رشد کردن.

بعد نگاه می کنی می بینی یک فرد بی تجربه وطنی از القابی استفاده می کنه که مترادف تجربه هست و با شرایط واقعی اون فرد همخوانی نداره. برادر من خواهر من، مایکروسافت، شرکت ها و افراد شاخص سال ها برنامه سازی کردن، توسعه دهندگان و طراحان اونا توی محیط مستعد و زیر نظر پیش کسوت ها رشد کردن و صاحب نظریه و ایده شدن.

این چیزا زمان و تجربه نیاز داره. ما تازه برخی مفاهیم اساسی رو به صورت سراسری درک کردیم و در مسیر بلوغ گام بر می داریم. رشد اینترنت و شروع خلق کسب و کار تازه داره ما رو با مفاهیم کار تیمی، اخلاق حرفه ای، طراحی محصول و تجربه کاربری و … آشنا می کنه. نیاز نیست جار بزنی کی هست، کافیه توی عمل نشون بدی.

مرور تاریخ: 

سال ها پیش کامپیوترهای رو میزی خلق شدن. در ابتدا رابط کاربری اون ها به صورت متنی و خط فرمان بود، مدتی بعد و بر اساس رشد بازار و نیاز عام مردم رابط های کاربری گرافیکی و موس خلق شد. این تحول ناشی از گذر زمان و کسب تجربه بود. این تجربه در سطحی گسترده رخ داد و طراحان رابط کاربری را با گرایش جدید و الگوهای جدید آشنا کرد و آنها پخته تر شدند.

3- اصرار به خودنمایی به اقسام مختلف ارتباط با مستقیمی با مهارت ها و دانش ما داره. ضرب المثل درخت هر چه پر بار تر سر به زیر تر یادآور میشه که افراد در چه جایگاهی هستند. بد نیست در سایت لینکداین عنوان انتخابی صاحبان کسب و کارهای موفق و افراد واقعا توانمند رو با خودنمایان و کم تجربه ها مقایسه کنید.

در واقعیت: 

گونه های مختلفی از رفتار وجود داره. یکی از اون ها افرادی هستند که یه مدت سر و صدایی به پا می کنن و وقتی یه جا سرگرم یا استخدام میشن ساکت میشن. غیب میشن و این چرخه مدام تکرار میشه.

پی نوشت:

  • من مبرا از هیچ اشتباهی نیستم.
  • عالمان بی عمل را به شدت محکوم می کنم.
  • لطفا برای همراهی با جو شروع به مسخره کردن افرادی که مشابه متن فوق عمل می کنند نکنید.
  • هر کسی مختار است خود را آن طور که می خواهد معرفی کند. مطلب بالا نوشتاری روشنگرانه است.
  • من بابت رخ دادهای مشابه مقاله متاثر می شوم، اما شروع به فحاشی و تخریب نمی کنم.
  • اگر شما هم قصد رد یا تایید صحبت های فوق را دارید یک مقاله بنویسید.

 

بزرگی  سراسر  به  گفتار نیست
دو صد گفته چون نیم کردار نیست

فردوسی

سعدیا گرچه سخندان و مصالح گویی
به عمل کار برآید به سخندانی نیست
تا به خرمن برسد کشت امیدی که تراست
چارهٔ کار بجز دیدهٔ بارانی نیست

18 دیدگاه دربارهٔ «داستانِ UX و این واژه های قلمبه»

  1. از اینکه با این وبلاگ الان آشنا میشم خوشحال و هم متاسف که زودتر ندیدم اینجا رو.
    مطلب خیلی عالی بود، الان حدود یک هفته هست که همچین چیزی توی سرم میچرخه ولی نتونستم بنویسم. شما دقیقا چیزی رو که داخل مغ من حبس شده بود و بیان کردید.

  2. این مسلم و واضح هست که توی هر کاری هر چی تجربت بیشتر می شه خبره تر می شی ولی همین تجربه ها هم با کار کردن توی اون حیطه بدست می یات . هر کسی ادعا کرد که یک یوایکس دیزاینر هست الزاما یک یوایکس دیزاینر حرفه ای و خوب نیست ولی به هر حال دیدگاه و بینشش رو داره یا حداقل سعی می کنه داشته باشه. این توی همه رشته ها صادق هست. مثلا ممکنه یک عکاس عکس هاش از نظر ما خوب نباشه و یا تجربه زیادی تو این زمینه نداشته باشه ولی این لیبلش هست. آیا می تونه لیبلی دیگه به خودش بچسبونه؟ هر کسی یه لیبلی داره و سعی می کنه هر روز خودش رو به اون لیبلی که زده بیشتر نزدیک کنه و از نظر من ایرادی نداره.
    و در آخر سپاس از مقاله خوبتون

  3. عالی بود!
    یه القابی هم هست فقط تو لینکدین ایرانیا پیدا میشه مثلا
    Lead full stack php developer!! تازه کمتر از یک سال هم به این لقب دست یافته بود!!
    ممنون میشم یه مطلب هم برای full stack ها بنویسید 🙂

  4. ممنون،داستان خوبی بود،یوایکس روبهترمتوجه شدم،اگه هرکسی توحیطه کاری خودش اشتیاق یادگیری داشته باشه توهرسطحی که باشه وازهربرچسبی استفاده کنه،هرروزبه تجربیاتش اضافه میشه ،قطره قطره جمع گردد………

  5. درود ، عالی بود حامد جان. فرق بین جهان اول و سوم در اینکه تو جهان اول مطالب به صورت عمیق آموزش داده میشن ولی تو جهان سوم مطالب به صورت وسیع……. وقتی وسعت زیاد شد ناخودآگاه القابم زیاد میشن…….. یکی میگفت رفتم پیش یه روانشناس بهش گفتم من آدم خوبیم ولی همه فک می کنن من آدم بدیم روانشناس گفت این درد بدی نیست من خودم آدم خیلی بدیم و همه فک می کنن آدم خیلی خوبیم این درد بزرگیه ….. القاب پوشالی از این دردها برای آدم میاره البته اگه درکی مونده باشه

  6. سلام . ممنون از متن خوبتون ولی باید یه اشکال عمده در کج برداشتی شما از ux رو متذکر میشدم تا از این بیشتر بیراهه نرویم. تجربه کاربری همانطور که از اسمش پیداست با تجربه کاربر سروکار دارد و هنر طراح تجربه کاربری استخراج و استفاده از این تجربه است . البته که متخصصین هرچه باتجربه تر باشند آن کار حرفه ای تر انجام میشود ولی مشکل ux در ایران مشکل دانش فنون استخراج تجربه از داده های خام است نه تجربه طراح تجربه کاربری بطور مثال آنالیز داده و یا big data در ایران کمتر کار شده و به هیچ وجه یک انسان با تجربه نمیتواند نتایجی به دقت آن رقم زند

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *