freelance

تجربه های بازاری – شماره ۱

بازار کار وب  و مولتی مدیا و به طور کل کامپیوتر همیشه تابع قوانین نا نوشته ای است که به عوامل مختلفی نظیر مشتری ، سطح فرهنگ جامعه ، نوع خدمات ارائه شده توسط شما و …. بستگی دارد و ماندن در این بازار در برخی موارد برای حتی شرکت های بزرگ هم ممکن نیست ولی فعلا من به همراه دوست عزیزم حدود ۷ سالی هست که در این بازار ماندنی شدیم و به مرور زمان نیز رشد کردیم . البته قبول دارم که در بسیاری از موارد نکات بزرگ تجاری را به صورت تجربی به دست آوردیم و گاها با ضرر های مالی بسیار زیاد مواجه شدیم . ولی مفید بودند که از این پس برخی از آن ها برایتان شرح می دهم . البته در نوشتن این تجربه های بازاری سعی می کنم از برخی تجربه های جهانی نیز کمک بگیرم . شاید اگر آنلاین استودیو یک پست معتبر و طلایی داشته باشد این پست های بازاری باشد .

خوب شروع می کنیم .

::۱/در طول پیاده سازی پروژه ،غیر قابل دسترس نشوید

یکی از بهترین راه ها برای ارائه یک تجربه عالی به مشتری خود ،این است که مطمئن شوید که با او در تماس هستید. همین احساس اینکه شما نزدیک او هستید در قدم اول برایش کافیست تا به شما اعتماد کند .
برای مثال،برای هر قدم از کار اطلاعات جدیدی را به مشتری خود تزریق کنید.شما دو روش را می توانید در پیش گیرید.یکی اینکه به شدت درگیر کارهای پشت صحنه و پیاده سازی پروژه شوید به طوری که مشتری هیچ درکی از نحوه کار شما نداشته باشد و اصلا نداند چه اتفاقی در حال رخ دادن است . یا اینکه به مشتری اجازه دهید که متوجه شود شما در حال انجام چه کاری هستید که در این صورت آنها به دلیل اینکه پول خود را در ازای کیفیت دلخواهشان خرج کرده اند ، اطمینان حاصل خواهند کرد و از شما به خاطر وقتی که برای صحبت به آن ها اختصاص داده اید، تشکر خواهند کرد. در بسیاری از مواقع این ارتباط می تواند به درک متقابل طرفین از هم منجر شود تا دوطرف هم به لحاظ مالی و هم به لحاظ کیفی بسیار به هم نزدیک شوند.

پس نامرئی نباشید و با مشتریان خود صحبت کنید. برای خواندن ادامه مطلب اینجا را کلیک کنید.

jpeg چی هست داداش؟ نمیشه به صورت یک فایل پاور پوینت اون رو برای ما بفرستید؟

موضوعی که این بار مد نظرم هست تا در موردش بنویسم مطمئنا برای خیلی از دوستانی که به صورت حرفه ای با کامپیوتر کار می کنند پیش اومده و خواهد اومد. بارها پیش میاد که موضوع ساده ای برای یک مشتری یا یک دوست خیلی پیچیده و مشکل به نظر میاد و بلافاصله اون ها دست به دامن شما و یا کارفرماهاشون میشن که چطور میشه این مشکل رو حل کرد. وقتی که خوب به حرفای اون ها گوش می کنیم می بینم که مشکل واقعا خیلی سادس و راه حل اون هم بسیار ساده هست. مشکل اینجاس که طرف مقابل ما اصلا به قضیه توجه درستی نداره و مدام حاشیه میره. البته بی اطلاعی افراد هم در این مواقع مشکل رو حاد تر جلوه میده.

همین چند روز پیش بود که بنده تعدادی فایل رو به صورت یک آرشیو RAR در آوردم و بعد از تست کردنش اون رو برای یک مشتری که دانشجوی ترم آخر رشته مهندسی کامپیوتر (!) بود ایمیل کردم. چند ساعت بعد این مشتری ما با نگرانی با من تماس گرفت و گفت که فایل ارسالی مشکل داره و باز نمیشه. من هم قبول کردم که فایل رو دوباره براشون ارسال کنم. مدتی بعد باز هم با من تماس گرفته شد و گفته شد که هنوز مشکل پا بر جا هست. این بار ازش خواستم که مشکلش رو دقیقا برام شرح بده. اون گفت که موقع دانلود فایل، هنوز نوار پیشرفت دریافت صد درصد نشده دانلود تموم میشه. همین جا بود که مشکل رو فهمیدم و براش تشریح کردم که دلیل این امر میتونه به دلیل اتصال اینترنتی نا پایدار شما و یا مرورگر شما باشه که با در نظر گرفتن همین موارد همون موقع مشکل بر طرف شد. این تازه حکایت یک به اصطلاح دانش آموخته رشته کامپیوتر هست. برای سایر افراد و افراد معمولی که روزانه تنها در حد رفع نیازشون با کامپیوتر کار می کنند باید اوضاع وخیم تر باشه.

معمولا افراد سعی می کنن تا مشکلات رو اون طور که براشون راحت تره حل کنن. مثلا یک تاجر یا مدیر ترجیح میده تا تمام محاسباتش و کارهاش رو در برنامه های زیر مجموعه آفیس انجام بده و در مواجه با یک نیاز جدید اول سعی می کنه که مشکلش رو توسط اون نرم افزار ها حل کنه. اما خب همیشه این راه حل اون ها بهترین و ساده ترین راه حل ممکن نیست و راه حل بسیار ساده تری وجود داره.

برای آزاد کار ما دقیقا همین اتفاق افتاده و اون رو کلافه کرده. مشتری باهاش تماس گرفته و میگه که فایل ضمیمه شده به همراه ایمیل خراب هست و دیده نمیشه. آزاد کار هم در پاسخ سریعا اعلام میکنه که اساعه یه نسخه جدید رو براتون ایمیل خواهم کرد. چند دقیقه بعد مجددا مشتری با آزاد کار تماس می گیره و اظهار میکنه که ” داداش سیستم ما خیلی قدیمی هست و فایل رو باز نمیکنه!” آزاد کار هم که متوجه میشه با مشتری ناواردی طرف هست سعی میکنه تا قضیه رو بیشتر تشریح کنه و در پاسخ میگه که “این فایل تنها یک فایل jpeg ساده هست که برنامه های مشاهده عکس به سادگی قابل دیدن هست”. مشتری با تعجب ادامه میده که “jpeg چی هست داداش؟ نمیشه به صورت یک فایل پاور پوینت اون رو برای ما بفرستید؟”

این وقایع یک نکته بسیار ظریف در خودش نهفته داره که رعایت کردنش می تونه کمک بسیار بزرگی به آزاد کار ها و آی تی کار ها بکنه. همیشه باید مد نظر داشته باشیم که مشتری ما یک متخصص کامپیوتر و یا یک کاربر حرفه ای و دانا نیست. بایدبه یاد داشته باشیم که مشتری های ما از اقشار مختلف جامعه هستن که هر کدوم ادبیات و فرهنگ خواص خودشون رو دارن. با تاجر باید با زبان پولی و مالی که به خلاصه ترین شکل ممکن باشه صحبت کرد و با یک فروشنده با واژه های عامیانه و رایج. اگر در گفتگوی تلفنی آزاد کار این طور به مشتری گفته میشد که ” این فایل تنها یک عکس هست و برای دیدنش نیازی به برنامه و ابزار خاصی نیست و تنها کافیه که روش با موس کلیک بشه” شاید قضیه راحت تر حل میشد. همیشه باید سعی داشت که مستندات کافی و قابل هضم رو به همراه کار برای مشتری ارائه کرد. این کاری هست که شرکت مایکروسافت به خوبی انجامش میده و یکی از دلایل موفقیتش هم همین نکته مهم هست که باید برای ما آی تی کار ها درس خوبی بشه.

در مواجه با چنین افرادی:

  • نباید به راحتی از کوره در بریم و مدام اون ها رو با لحنی تمسخر آمیز خطاب قرار بدیم. همون طور که اون ها از کامپیوتر به خوبی سر در نمیارن، ممکن هست که ما هم از حرفه ی اون ها ( مثلا نجاری ) چیزی سر در نیاریم. پس در چنین مواقعی تا اونجایی که امکان داره باید گفتارمون رو به گفتاری قابل فهم برای مشتری نزدیک کنیم و از تکلف پرهیز کنیم.
  • اگر با رعایت این موضوع همچنان مشتری با مشکل مواجه بود باید با لحنی دوستانه براش توصیف کنیم که وظیفه ما صرفا انجام سفارش بوده و مشکل شما ناشی از تجربه کم شما در کار با فلان برنامه هست و توصیه می کنیم که از این طریق مشکلتون رو برطرف کنید.
  • برای درک بهتر قضیه یک شرایط مشابه رو برای خودشون به تصویر بکشین و اون ها رو جای خودتون قرار بدین تا به این ترتیب مشکل بیشتر براشون ملموس بشه.
  • تا اونجا که امکان داره با زبانی ساده و خلاصه مطلب رو مطرح کنید و در حین گفتگو این طور وانمود کنید که مشکل به راحتی قابل حل هست و به مشتری این اطمینان رو بدین که مشکل به سادگی حل خواهد شد.

بودجه حرف اول و آخر رو می زنه

یکی از مهارت هایی که آزاد کار ها باید داشته باشن، مهارت برآورد قیمت و تشریح اون هست. یک آزاد کار خوب باید بتونه با توجه به فاکتور های قیمت دهی، قیمت مناسبی رو به مشتریش پیشنهاد بده و به خوبی هم بتونه مشتری رو به خاطر ارائه قیمت مد نظرش متقاعد کنه. اما همیشه روال به این صورت نیست که همه چیز به خوبی و خوشی پیش بره و مشتری با یه کیسه پر پول به سمت آزاد کار بیاد. اغلب مشتری ها تصور درستی از نرخ دستمزد ها ندارن و به همین دلیل هم توقعاتشون با هزینه ای که قصد دارن پرداخت کنند متناسب نیست. بدین ترتیب وقتی چنین مشتری هایی با یک آزاد کار وارد مذاکره میشن با انرژی خاصی درخواست ها و توقعاتشون رو لیست می کنند و در آخر هم بیان می کنند که ما یک کار خوب و حرفه ای میخایم. اینجاس که آزاد کار باید بتونه مشتری رو توجیه کنه و به خوبی از پس مذاکره بر بیاد. خیلی از جاها آزاد کار نباید تسلیم بشه و به سادگی تخفیف بده و کاری رو متقبل بشه که هزینه ی متناسبی قرار نیست به ازاش پرداخت بشه. وقتی که مشتری با پاسخ های منطقی شما مواجه بشه و یه دو دو تا چهار تا پیش خودش بکنه مطمئنا باید توقع خودش رو متناسب با بودجه ای که داره هماهنگ کنه و اون رو دوباره ارائه بده. البته شما هم باید با رویی گشاده پذیرای اون باشید و طوری با چنین مشتری هایی رفتار کنید که احساس راحتی کنن. استدلال های شما نباید باعث رنجش خاطر بیش از حد اونها بشه. سعی کنید در چنین مواقی گزینه هایی دیگه رو به مشتری و متناسب با بودجش پیشنهاد بدین و یک کلام نباشید.

این بار مشابه حالتی که در بالا گفته شد برای دوست آزاد کار ما در حال رخ دادن هست. یه مشتری پر انگیزه با آزاد کار ما تماس گرفته و به صورت زایدالوصفی در حال تشریح طرح جدیدی که برای کارت ویزیت خودش نیاز داره هست. اون انتظار داره که تمام ویژگی های حرفه ای و جلوه های گرون قیمت توی طرح جدید رعایت بشه. آزاد کار ما هم در پاسخ به اون ازش می پرسه که “شما حتما از هزینه این سفارش خبر دارین که؟” . مشتری هم بعد از اینکه متوجه میشه سریع حرفاش رو پس می گیره و به یه طرح ساده سیاه و سفید در پشت کارتش رضایت می ده. اینجاس که آزاد کار زیر لب میگه “بودجه حرف اول و آخر رو می زنه”.

صاحب خونه من سر ماه به جای کرایه در “معرض گذاشتن” رو قبول نمیکنه!

یکی از لحظات حالگیری مذاکره با برخی از کارفرما ها موقعی هست که اون ها قصد دارن به نوعی و به دلایلی دستمزد کار رو به صورت نقد و کامل پرداخت نکنن و به جای پرداخت کل دستمزد پیشنهاداتی جایگزین رو مطرح میکنن. مثلا بیان می کنند که اگر این پروژه ما رو شما با هزینه ای کمتر انجام بدین، ما هم از بین دوستان و همکارانمون برای شما مشتری می فرستیم. یا اینکه ما در قبال این کار شما می تونیم به عنوان نصف هزینه تبلیغ شما رو در سایت خودمون قرار بدیم. این دست پیشنهادات همیشه هم بد نیستند اما در بیشتر مواقع نا خوشایند هستند. دلیلش هم این هست که گذران زندگی آزاد کار ارتباط مستقیمی به همین پرداخت دستمزد ها داره و به دلیل ماهیت تقریبا غیر ثابت آزاد کاری – به این معنا که ممکن هست تا چند وقت بعد پروژه ای به آزاد کار سفارش داده نشه – اهمیت این پرداخت دستمزد ها دو چندان میشه.

این ماجرا این بار برای آزاد کار ما اتفاق افتاده و کار فرما در قبال پرداخت دستمزدش به اون پیشنهاد “در معرض قرار دادن” کارش رو میده. به این معنا که اون ها حاصل کار رو مثلا در سایت خودشون در معرض دید قرار میدن تا دیگران هم ببیند و یا امثال این حالت. آزاد کار ما هم به محض شنیدن این پیشنهاد از درون عصبانی میشه و در پاسخ میگه که ” متاسفانه صاحب خونه من سر ماه به جای کرایه در معرض گذاشتن رو قبول نمیکنه!”

من هم چندین بار با این پیشنهاد از جانب کارفرما ها مواجه شدم که تنها در تعداد خیلی کمی از مواقع پیشنهاد شون رو به صورت مشروط قبول کردم. بهتره در مواجه با این شرایط، وضعیت خودتون و کار فرما رو به خوبی بررسی کنید. پرسش های زیر می تونه به شما در این ارزیابی کمک کنه:

  • آیا من آزاد کاری نو پا و جویای نام هستم که در حال حاضر کسب تجربه و سابقه کار برام مهم هست؟
  • آیا مهمترین نیاز من نیاز مالی هست و چیزی نمی تونه جاش رو پر کنه؟
  • آیا واقعا کارفرما همون طور که ادعا می کنه میتونه برای من مشتری های بیشتری بیاره؟ آیا این کارفرما به حدی معروف و بزرگ هست که توی بازار به اندازه کافی تاثیر گذار باشه؟
  • آیا قبلا تجربه این کار رو داشتم و آیا این تجربه خوب بوده که الان بخوام این پیشنهاد رو قبول کنم؟
  • آیا مخاطبان و همکاران کارفرما نیاز مند تخصص من هستند که بشه به پیشنهاد کار اون ها امیدوار بود؟

اگر آزاد کار با تجربه و خرفه ای هستید نگران نباشید. چون برگ برنده دست شماست و کارفرما نمی تونه به همین راحتی چنین پیشنهاداتی رو مطرح کنه. اما اگر آزاد کاری هستین که هنوز کاملا شکوفا نشدید، بهتره یکبار دقیق سوال های مطرح شده رو از خودتون بپرسید و بر اساس جوابی که میدین تصمیم بگیرید.

خوش به حال خودم که توی خونه کار می کنم!

توی نوشته های قبلی بیشتر از زاویه های منفی به جوانب آزادکاری نگاه کردم. اما این بار قصد دارم تا دل غیر آزاد کارها رو آب کنم! بارز ترین مزیت آزاد کاری همون طور که اسمش همراش هست و ممکن هست به ذهن همه خطور کنه همون مزیت آزادی و راحتی هست. از این باب که اختیار شما دست خودتون هست و رییسی مثل شرکت های سنتی بالای سر شما نیست. هر وقت که بخواین کار رو شروع میکنین و با هر نوع لباسی که بخواین می تونین بشینین و کار کنین.

داستان این نوشته ما به یکی از معضلات ادارات و شرکت های سنتی می پردازه که در اون عاملی باعث نارضایتی کارمندان میشه و در نهایت سبب اعتصاب و اعتراض شدید اون ها میشه و کل شرکت و روسای اون رو به مخاطره میندازه. یکی از این شرایط سیستم تهویه نا مناسب محل کار کارمندان داستان ما هست که در نهایت باعث خشم اون ها شده، تا جاییکه مدیر رو به شدت تحت فشار قرار داده و اون در برابر خواسته کارمندان مبنی بر اینکه باید یه فکری به حال سیستم تهوه بشه قرار میده. البته شاید این خواسته در برابر خواسته هایی همچون موارد مالی قابل چشمپوشی باشه ولی حرفی که این روایت داره حائز اهمیت هست. درحالی که ذهن خواننده در گیر اعتصاب کارمندان در داستان ما هست، جناب آزاد کار ما خوشحال و سر و حال توی خونش نشسته پشت میزش و از این بابت که آزاد کاری رها هست احساس خرسندی می کنه.

در حقیقت آزادی نعمتی هست که شاید در خیلی از موارد خواستنی ترین چیزی باشه که انسان اساسا بهش نیاز داره. ریشه تمایلات اکثر آزاد کار ها هم به این نوع کار در همین امر نهفته هست. اما باید گفت که وقتی مزه این آزادی زیر دهن آزاد کاری مزه کنه،  آزادکار به سختی خواهد تونست با شرایط جدید ( مثلا کار در شرکتی معتبر ولی با شیوه سنتی ) کنار بیاد و خیلی شرایط سخت میشه در ابتدای مهاجرت به شغل های سنتی. پس اگر میخاین نوع آزاد کاری رو برگزینین به این مواد به خوبی توجه داشته باشین:

  • جامعه ای که درش زندگی می کنین. بسیاری از آموزه های آزادکاری از اون طرف آب میاد که در جامعه ای پیشرفته تر از ما زندگی می کنن و ممکن هست بعضی از فرمول ها با شرایط شما سازگار نباشه.
  • شرایط فعلی شما. به این معنا که در چه رده ی سنی هستین و تعهدات شما چی هست؟ آیا متاهل هستین یا دانشجو؟ آیا برای تفریح این نوع کار رو دوست دارین یا نه واقعا برای این نوع کار ساخته شدین؟ به نظر بنده آزاد کاری در ایران در حال حاضر بیشتر به درد قشر مجرد و جوانی که تازه از تحصیل فارغ شده میخوره تا به این وسیله هم راه پیشرفت خودش رو باز کنه و هم تجربه خوبی کسب کنه و یک سابقه کاری پر بار به دنبال خودش یدک بکشه که موقع ورود به شغل های مهمتر شانس بیشتری رو برای خودش به وجود بیاره.
  • خستگی از کار فعلی دلیل خوبی برای آزاد کاری نیست. باید بگم که اگر جز دسته ای هستین که به هر دلیلی از کار فعلی ( مدل سنتی ) خسته شدین و قصد دارین به آزاد کاری روی بیارین تا حدودی در اشتباه هستین. آزاد کاری نیاز به این داره تا در موقعی مناسب صورت بگیره و شما باید منطقی تر به اون فکر کنید. تا جاییکه امکان داره آینده شغل فعلی و آزاد کاری رو بررسی کنید و از تجربیات دیگران به خوبی بهره بگیرید.

ولی خدایی کار توی خونه یه زمان هایی خیلی حال میده ها… ولی یه ضد حال هایی هم میزنه که… (;