کارورزی

چطور استخدام شویم؟

این روزا آمار افراد، شرکت ها و استارتاپ هایی که در به در دنبال نیروی متخصص می گردن داره بالا میره. یه سری به شبکه های اجتماعی و سایت های خوب کاریابی اگر بزنید این مورد رو لمس خواهید کرد. این رشد آگهی های استخدامی در عین اینکه خبر خوبی هست یه واقعیت تلخ رو به دنبال خودش داره و اون چیزی نیست جز کمبود شدید نیروی متخصص.

در ادامه قصد دارم به برخی از مهمترین دلایل کمبود نیروی متخصص بپردازم و بر همون اساس راهکارهایی برخواسته از تجربه شخصی ارائه کنم. البته مخاطب اصلی این نوشته کارجویان بخش نرم افزار، سخت افزار و مشتقات رشته ی IT هستند. ما اگر همه ی موارد گفته شده در زیر رو در برطرف کردیم تازه حق داریم نسبت به نبود کار ناله کنیم.

چگونه استخدام شویم؟

زود شرکت ثبت نکنید!

همیشه دیدن صفحه آگهی های ثبتی و حقوقی روزنامه ها من رو به تعجب وا می داشت. من هیچ آمار دقیقی از ثبت شرکت ها در ایران نداشتم اما همیشه این حس رو داشتم که نرخ ثبت شرکت ها در ایران طبیعی نیست. من در مورد کشورهای پیشرفته هم آمار دقیقی نداشتم و این حس من ناشی از تفکراتی بود و هست که من داشتم و دارم. خوب که دقیق می شدم می دیدم همه اونها با یه سرمایه اندک که اصلا با اوضاع اقتصادی کشور تطبیق نداشت تاسیس شده بودند. جالب تر اینکه اعضای هیئت مدیره شرکت هم عمدتا از یک خانواده بودند!

اینطور به نظر می رسید که شرکت ها به خاطر یک هیجان گذرا تاسیس شدند و موسسان اون درک صحیحی از دلایل ثبت شرکت و پیشبرد صحیح اون ندارند. این فرضیات رو در ذهنم داشتم تا اینکه با چند مورد عملی روبرو شدم، مواردی که خودم و اطرافیانم تجربه کردیم. در ادامه این نوشته قصد دارم به این موارد بپردازم. طبق معمول این نوشته همه ماجرا نیست. یک انتقال تجربه است.

argue

نداشتن تجربه کاری و ثبت شرکت

ایده های زیادی به ذهن من و شما خطور کرده و می کنه، ایده هایی که تصور می کنیم میشه باهاش کسب درآمد کرد. به طور طبیعی سعی می کنیم این ایده ها رو با دوستان همفکر و اعضای خانواده در میون بذاریم. توی این مرحله درک صحیح از بازار نداشتیم و عشق ما به ایده خودمون در کنار اتکا به مهارت های فنی خودمون باعث می شد متقاعد بشیم که ایده رو عملی کنیم و متعاقب اون شرکتی رو ثبت کنیم.

خب شرکت ثبت کردن نیاز به چند نفر آدم داشت، ما هم بدون کسب مشورت های اصولی و ارزیابی بازار به صورت سر انگشتی یه عده آدم رو دست و پا می کردیم، حتی بلد نبودیم تا آخر کار ثبت پیش بریم و وقتی دفاتر مالیاتی رو می دیدیم و جزئیات مالی رو متوجه می شدیم اصلا نمی دونستیم چیکار باید کرد و چرا این کار ها رو می کنیم.